آمایی ، مورخ و راوی مشهور ، می گوید:
آنها خدمتکاری زیبا برای معاویه آوردند. وقتی از قیمت او س askedال کردند ، گفتند: صد هزار درین! معاویه آن را خرید. سپس به عمرو بن عاص نگاه كرد و گفت:
به نظر شما کی لایق این بنده است؟
عمرو گفت: امیرالمومنین. (منظورم تو هستی!)
بقیه که دورش نشسته بودند همین حرف را زدند.
معاویه گفت: نه ، این برای حسین بن علی (مانند) مناسب است. او سزاوار بیشترین خدمتکاران است زیرا دارای افتخار خانوادگی است و بهتر است او را به دلیل عدم اطمینان ناشی از درگیری بین ما و پدرش به نزد او بفرستیم.
در این هنگام به او دستور داد تهیه و هدیه ای به امام ببرد.
در چهل روز او آماده رفتن بود. [به مدینه] کره بسیاری از اموال ، لباس ها و سایر وسایل را برای حضرت فرستاد.
معاویه نامه ای به امام نوشت و گفت:
امیرالم Mمنین دختر را به عنوان برده خریداری کرد و از او خوشش آمد ، اما او برای شما فداکاری کرد.
وقتی بنده را نزد امام حسین (مانند) بردند ، امام از زیبایی او متعجب شد. (شگفت انگیز با زیبایی)
وی پرسید: “نام شما چیست؟”
خادم گفت: “اوه.
حضرت فرمود: الحق نام مناسبي براي يكديگر است.
سپس پرسیدند: آیا می توانید چیزی بخوانید؟
خادم گفت: بله! هم قرآن و هم شعر.
حضرت فرمود قرآن بخوان.
بنده شروع کرد: “و با او کلیدهای غیب شناخته نمی شود ، مگر او …”
امام از او خواست اگر می داند شعر را بگوید. بنده گفت ،
آیا من ایمن هستم؟
حضرت فرمود: آرى.
بنده خواند:
شما کسی هستید که اگر مطیع باشید دوست دارید
بجز هیچ بقایی برای مردان وجود ندارد
[تو متاع خوبی هستی اگر در این دنیا بمانی، و البته انسان جاودان نخواهد ماند]
حضرت فریاد زد و فرمود:
شما آزاد هستید و تمام ثروت ارسال شده توسط معاویه به شما تعلق می گیرد.
سپس از او پرسیدند: ‘آیا شما در مورد شعری درباره موویه صحبت می کنید؟
خادم گفت: “بله ، این است
أيتالفتییمضیویججمعجهده
امید ثروتمندان و وراث از دست می رود
ما جز دین هیچ قدرتی نداریم
اگر دنیا با بله متفاوت است
[جوانی را دیدم که زندگیش می گذشت و تلاش می کرد تا بی نیاز شود، در حالی که وارثان در انتظار مرگش نشسته بودند. آنچه برای مرد می ماند تقواست، چیزی که وقتی می میرد، به او باز می گردد].
امام به او هزار دایناسور دیگر دستور داد.
سپس گفت: پدرم در مورد آن همان حرف را زد:
و آنچه جهان می خواهد برای شماست
فسوفلعمریعنقلییلومها
اگر از عصیان اطلاع دارید
و این همان کاری است که کن در مدت زمان کوتاهی انجام داد.
کسی که به دنبال دنیا است و به دنبال شرایطی است که او را خوشحال کند ، قسم می خورم هیچ چیز عبور نخواهد کرد که او را مقصر می داند. اگر دنیا با انسان بیگانه شود ، برای انسان آشفته و وسوسه انگیز است و اگر با انسان بیگانه شود ، کوتاه مدت خواهد بود.
پس از آن حضرت گریه کرد و به نماز برخاست.
منبع: تاریخ دمشق ، ترجمه زن ، صفحه 470