وضعیت داروخانه‌ها و سرگردانی شهروندان

وضعیت داروخانه‌ها و سرگردانی شهروندان

مرد سالخورده سه روز به دنبال داروهای ضد قلب و عروق برای همسرش بود اما آنها را پیدا نکرد. به گفته وی ، تمام داروخانه های تهران واگذار شده و اکنون به 13 داروخانه آبان در جاده کریم خان رسیده است. از ریکیاویک شروع کنید و محله را یکی یکی بالا بروید تا به اینجا برسید. ماسک چند روز بدون تغییر بود: “پنج روز پیش همسرم به بیمارستان در بیمارستان فیروزگر منتقل شد و وظیفه من بود که از یک داروخانه به داروخانه دیگر بروم و نمی خواهم بشنوم. “من خسته ام. ای کاش پول خرید یک ماشین قفل شده را داشتم ، اما واقعاً با این هزینه امکان پذیر نیست.”

به گزارش سلام آنلاین ، روزنامه “ایران” افزود: “پسرها و دخترهای پیر در اطرافش با کاغذهای نیمه نامنظم کاغذ یا نشسته و به صندلی های گوشه خیابان تکیه داده بودند و منتظر نوبت خود بودند.” در صورت وجود دارو »

با شروع اوج گیری جدید و شیوع ویروس کرونا در دلتای داروخانه تهران ، بسیاری از همسالان بیماران رو به رو می شوند. کمبود سرم و دارو ، همراه با کمبود تخت بیمارستان ، تراژدی جدیدی را برای شرکایی که قلبشان پر از استرس و درد است ، افرادی که خسته و خسته هستند ، ترک می کنند یا داروخانه را از صبح تا صبح در صف انتظار می کشند. ظهر برای پیدا کردن Ramdsevir یا Favipiravir. و غیره. برخی از آنها از این محدوده ها خسته شده اند و وارد بازار آزاد شده و به دنبال مکمل هایی با قیمت های مختلف هستند. قرص هایی که نمی دانند چگونه از مرگ مردم به پول سازان می رسند.

جلوی داروخانه های 13 آبان پارکینگ و حتی موتور وجود ندارد. مردم روی پله ها یا صندلی های مقابل ورودی نشسته اند. برخی از افراد دور می زنند و با دوستان و آشنایان تماس می گیرند تا کسی بتواند در جایی قرص پیدا کند. یکی از آنها پسری است که معتقد است بدون مهمانی ، دارو و دارو اصلاً در دسترس نخواهد بود. لباس سفید او به دلیل دودی که روی آن نشسته بود خاکستری شد. وقتی می پرسم آیا بدنبال کرونا هستید؟ به زودی از فروشنده بپرسید؟! سپس آنها با صدای خنده داری گفتند که او هنوز خسته نشده است: “من بسیاری از فیلم های مزخرف را دیدم که می ترسم دوباره آنها را بگویم.” او اهل سحر اسلام است و چند روزی است که به قول خودش در داروخانه Sahariya Islam Sa و Phan شخم می زند: “در حال حاضر من با سه معتادمان تماس می گیرم. پس از چند روز ، متوجه شدم که اگر مصون نباشید ، دارو اثر نمی کند. من از دیروز به دنبال آشنایان بودم. حالا من از کل ایران می پرسم ببینم آیا پیدا می شود یا نه. خواهر شوهر و خواهر شوهرش از بیماری عروق کرونا ویروس قلب رنج می برند و برای درمان به پزشک مراجعه کرده اند. در حالی که هر دوی شما خواب هستید ، ما به خدا اعتماد نمی کنیم و آنها گم شده یا زنده هستند. “این از شما دو نفر خارج نیست”

برای چند دقیقه ، صدای آژیر آمبولانس ، سپس صدای بوق ماشین و غرش موتورسواران عصبانی گیر افتاده در ماشین ، پیاده رو را پر کرد ، اما به نظر نمی رسید کسی آنجا باشد. همه فقط به صدای گوینده ای که نوبت را اعلام می کند توجه می کنند. مثل مرد میانسالی که دست به درخت می زند و چشم از داروخانه بر نمی دارد. او به دنبال پزشک برای درمان مادر بیمار خود است ، اما او همچنین نگران پسر 14 ساله و همسرش است که در خانه منزوی هستند: سر من گیر نکرده است. “سر من 20،000 توماس دارد ، بازار آزاد 200،000 توماس” کار او هل دادن SNAP است و خانه اش در میدان خراسان است. او دو روز کار و زندگی را رها کرد و به دنبال دارو ، دارو و درمان مادرش بود. مادری که در بیمارستانی بستری بود که ورزشکار را نمی شناخت و احساس خوبی نداشت: “آنها می گویند به 19 آوریل یا ماه قرمز بعد از میلاد بروید ، اما هیچ کدام را ندارند. بازار آزاد یک میلیون و پانصد دانه است که مجموع آن بیش از 7 میلیون است. من واقعا پولی ندارم که خرج کنم. چند روزی است که کار نکرده ام و پایان ماه و اجاره بها می آید ، اگر واقعاً مستأصل هستم ، چه کنم؟ همسر و فرزندانم 10 روز است که مبتلا شده اند و تا کنون به دنبال دارو و پزشک برای آنها بوده ام و اکنون این گونه است. “سیستم زندگی من آشفته است.” او می گوید این تزریقات توسط یک انژکتور انجام می شود که به صورت آنلاین کار می کرد و به خانه آمد تا بین 200 تا 250،000 توماس را تزریق کند ، اما او قدرت مالی برای پرداخت این هزینه ها را نداشت. برای کمک. همه درگیر هستند ، اما اگر قبلاً واکسن زده بودند ، ما اینقدر درگیر نمی شدیم. “واقعاً سخت است که نگران معشوق خود باشید و درمانی برای آن پیدا نکنید.”

صدای بلندگوی داروخانه در 19 آوریل در جنوب کاگا از چند صد متر شنیده می شود ، زیرا پیاده روهای اطراف به منطقه داروخانه متصل هستند. تمام خیابانهای اطراف پر از ماشین بود که زنان ، کودکان و مردان مسن منتظر یکدیگر بودند و راننده به داروخانه رفت. در اینجا نیز زنان و مردان در خیابان ها و پله ها پراکنده شده اند. سه مرد نقاب دار تلفن را بر نداشتند. او گفت که در برنامه ای که بر روی تلفن همراه خود داشت ، نام دارو و دستورالعمل درخواست برای داروخانه ای که حاوی دارو بود را یادداشت کرد و حتی آخرین ساعت فروش دارو را نوشت: این. من به چهار یا پنج مکان رفتم ، اما همه می گویند ما آن را نداریم ، به عنوان مثال برنامه می گوید ، همان داروخانه نیم ساعت پیش دارو را فروخت. من به سه مکان رفتم و او گفت ما هیچ جایی نداریم. من می گویم شما این سیستم را دارید ، اما فروشنده می گوید من آخرین بار یک ساعت پیش فروخته ام. آنها می گویند قبل از آمدن باید تماس بگیرید ، اما من تماس گرفتم اما کسی پاسخ نداد. امروز به یکی از آنها گفتم که اگر دارویی دارید و نمی فروشید ، انشاء الله این اتفاق برای شما و اقوام شما می افتد. آنها ممکن است به صورت رایگان بفروشند و پول زیادی به دست آورند مگر اینکه اینطور نباشد.

او با دخترش که در بیمارستان بستری بود تماس گرفت و پشت تلفن گفت که یکی از دوستان به گفته مرد داروخانه ، 750 ، همان دارو را به قیمت 2.5 میلیون دلار پیدا کرده است. توماس. تلفن را قطع کرد و گفت: “اگر شما جای من بودید چه می کردید؟” “از یک سو ، این پول یک نیرو است ، و از سوی دیگر ، من با خودم می گویم که چگونه می توانم خودم را ببخشم اگر برای پیدا کردن مواد مخدر دخترم دیر شده است؟”

گوینده نوبت صد و شصت و هفت را برای رفتن به غرفه دوم اعلام می کند. فضای داخل داروخانه شلوغ است و مردم روی پله ها ایستاده اند. دو سرباز به جلوی نسخه خطی نگاه کردند و به مردم گفتند ساعت 8 فردا بروید و بیایید ، تاکید کردند که ساعت 8 باید رسماً حضور داشته باشند ، اما چند ساعت قبل و تا ظهر منتظر بمانید. ، مردی در خیابان به دیوار می پرد ، ماسک خود را می اندازد و نفس عمیقی می کشد. تاج والدین و برادرش ضعیف بودند. او در حال حاضر تنها مانده است و نسخه ای از دود در دست دارد: «من از بلوار فردوس آمدم و همه جا را جستجو کردم ، اما رامسویه را در هیچ جا پیدا نکردم. “خانواده ام در حال حاضر بد هستند” انگار سرش از استرس سنگین شده بود و سیگار را در حالت افتادن صورتش قرار داد: “مانند همه این افراد ، من نگران خانواده ام هستم. وقتی به مرگ آنها فکر می کنم ، تمام بدنم پر از استرس و اضطراب است. ” دهانم به دلیل صدا و ظاهر تلخ می شود. هیچ کس نمی خواهد بگوید همه اینها درباره چیست. اضطرابی که به راحتی قابل بروز نیست.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا