روش فوریت و فوریتی که سابقه چندان موفقی ندارد. معلمان و دانش آموزان چنین تجربه ای ندارند و ممکن است آموزش مجازی و از راه دور به تنهایی م effectiveثر نباشد. هر چه باشد ، ممکن است به زودی شاهد بازگشایی مدارس و آموزش چهره به چهره دانش آموزان باشیم.
اما مشکل اصلی جای دیگری است. این در چالشی است که معلمان با آن روبرو هستند. مسائلی که بر تعهد و انگیزه معلمان تأثیر منفی می گذارد و همچنین سطح و کیفیت آموزش را کاهش می دهد. این چالش ها اولاً پیچیده و ثانیاً ساختاری هستند.
معلمان در بالا و پایین 6 چالش:
1 مسابقه معیشت
این اولین موضوعی است که معلمان و البته همه محافل در مورد آن بحث می کنند. موانع زندگی ، بی ثباتی اقتصادی و گسترش تورم و تورم ظرفیت ، فرصت ها و انگیزه های مورد نیاز برای انجام وظایف آموزشی و یادگیری را از بین می برد. و فقط معلمان نیستند که بر کیفیت زندگی تأثیر منفی می گذارند و انگیزه انجام همه کارها را کاهش می دهند.
با این حال ، سختی و مشقت مادی ، هر چند مهم است ، اما یک عامل است و علل دیگری نیز باید در نظر گرفته شود.
به تضاد با محتوای درس
دومین چالشی که کمتر دیده می شود رویارویی یا حداقل فاصله از برنامه درسی است. تقابل و دو نوع تفاوت را می توان از یکدیگر متمایز کرد:
الف) جلسات مهم معلمان با محتوای برخی از درسهایی که به نظر آنها مملو از مشکلات و انتقاد است. به زبان ساده ، معلم باید آنچه را که نمی پذیرد ، آموزش دهد. بخشی از مطالب این دوره ها با ارزشهای سیاسی و فرهنگی جامعه مطابقت ندارد. این ناسازگاری باعث می شود که معلمان به عنوان “واعظ” عمل کنند. تبلیغ و دفاع از آموزش سیاست و فرهنگ ، که نه تنها خود مشکلاتی دارد ، بلکه دانش آموزان خارجی نیز با این آموزه ها روبرو هستند.
در این شرایط است که معلمان به عنوان طرفداران یک ایدئولوژی یا دیدگاه خاص نمی توانند به عنوان معلمان بی طرف عمل کنند. همین تضاد بین معلم و محتوای درس باعث می شود انگیزه و تعهد معلم از بین برود. برنامه ریزان اصلی آموزشی نمی دانند که بین معلمان و مدافعان ایدئولوژی تفاوت زیادی وجود دارد و بین طرح آموزش علم و توجیه و تفسیر دقیق دیدگاه های ایدئولوژیک تفاوت زیادی وجود دارد.
ب) اعتراض دوم معلم به درس در بی اهمیت بودن و بی ارزش بودن محتوای برخی از درس ها است. معلم می داند که آنچه موظف است به آن درس بدهد یک درس بیهوده است. زیرا ربطی به زندگی فعلی و آینده دانش آموز ندارد. چه ربطی به درس های دفاعی ، درس های تفنگ حمله ، ایستادن تفنگ ، عقب نشینی ، تپانچه و درس های پیشگامانه دارد ، به ویژه با زندگی و آینده دانش آموزان دختر؟
ناسازگاری بین برخی مطالب و کتب درسی باعث می شود معلمان تدریس را تخیلی ، ناکارآمد و بی فایده بدانند و به تدریج انگیزه تدریس را از دست بدهند. ابتدا معلم باید اهمیت و ضرورت درس را جدی بگیرد تا بتواند آنچه را که می داند مشتاقانه به دانش آموزان نشان دهد.
3 بحران انرژی، این سومین چالشی است که معلمان با آن روبرو هستند.
بحران قدرتهی سومین چالشی که معلمان با آن روبرو هستند این است که “اقتدار معقول” یک ضرورت اجتناب ناپذیر در فرایند تدریس است. این همان چیزی است که لوک فری در کتاب خود در مورد عشق می گوید. لوک فری می نویسد: “من راهی ندارم که فرزندانم را بدون کوچکترین اختیارات به کار وادار کنم.”
کاهش اقتدار معلمان می تواند به معنای دموکراسی ارتباط باشد. اگر چنین است ، البته ، چیز خوبی است. اما افول قدرت در ایران نتیجه ناآرامی های اجتماعی و هرج و مرج و بی نظمی است تا تمدن و ارزش های دنیای مدرن. همچنین محصول تغییر سریع فرهنگی و بر هم زدن نظم اجتماعی است.
در صورت عدم وجود حداقل اختیارات ، فرزندپروری مشکل است. و آموزش آنها سخت تر است. همچنین باید توجه داشت که سوء استفاده از اختیارات و ناتوانی معلمان در تنظیم روابط اخلاقی و فکری یکی از عوامل اصلی از دست دادن اختیارات لازم است.
با این حال ، کاهش چشمگیر قدرت در فرایند تدریس یک چالش عمده برای معلمان است که به وضوح بر کیفیت آموزش دانش آموزان تأثیر گذاشته است.
4 “خانواده معلولین” چهارمین چالش معلمان است
موسسات خانواده پشتیبان آموزش های دینی و اخلاقی کودکان هستند. خانواده ها باید فرزندان خود را آنقدر خوب تربیت کنند که “در موقعیت مناسبی قرار بگیرند تا یاد بگیرند در هنگام رفتن به مدرسه چه چیزی را آموزش دهند و معلمان مجبور نیستند کاری را انجام دهند که والدین آنها از آن غفلت کرده اند” (لوک رایگان).
خانواده معلول خانواده ای است که وظایف والدین خود را به درستی انجام نمی دهد.
دادن نقش آموزشی به خانواده به مدرسه ، یک اشتباه بزرگ بود که پس از پیروزی انقلاب بیشتر شد. “معلمان آنجا نیستند که در مورد خوشبختی یا زندگی خوب ، سیاست یا دین اظهار نظر کنند.” خانواده ها باید این موارد را قبل از شروع مدرسه به فرزندان خود بیاموزند. اما وضعیت مانند یک معلم است که با مشکل بزرگی از کودکان مواجه است که خانواده های آنها آمادگی کافی برای برقراری روابط مدنی و اجتماعی را ندارند.
5 در خانه و مدرسه آرامش داشته باشید
تأکید بر ارزش های خاص حاکم بر خانواده ها با تحصیلات رسمی مدرسه و مواجهه با باورها و شیوه های زندگی یک چالش معلم است. ناسازگاری محیط مدرسه با محیط خانواده و محیط اجتماعی سه عامل استرس زای دانش آموزان است. نتیجه این امر تضادی است بین آنچه در مدرسه آموزش داده می شود و آنچه در جامعه و زندگی خانوادگی اتفاق می افتد ، تغییر شخصیت ، طرز فکر چند وجهی و در نهایت نگرش ناهماهنگ دانش آموزان به فرایند آموزشی.
دانش آموزانی که تحت تأثیر محیط های مختلف هستند اما در مدارس دارای معایب خانوادگی هستند ، نسبت به مدارس و معلمان تعصب منفی خواهند داشت و این وضعیتی است که موانع قابل توجهی برای آموزش و یادگیری ایجاد می کند. از آنجا که شیوه زندگی و ارزش های خانواده بر جامعه حاکم است ، چالش های معلمان در اصلاح ذهنیت دانش آموزان و تنظیم روابط آنها با مدارس و کلاس های درس افزایش می یابد.
6 عدم تمایل دانش آموزان به یادگیری
یکی از چالش های اساسی ، سوگیری اجتماعی منفی نسبت به مطالعات علمی و میزان پایین میل به “دانش” و “آگاهی” است. لذت علم و آموزش را می توان با علاقه اجتماعی به کتاب و مطالعه اندازه گیری کرد. با این حال ، تحقیقات تجربی نشان داده است که توزیع کتاب و مطالعه برای هر نفر در کشور به طرز نگران کننده ای کم و ناامیدکننده کم است.
دانشجویانی که در جامعه و خانواده خود کنجکاو نیستند نمی توانند با کتاب آشتی کنند. آنها کتابها را غیر ضروری و غیر ارادی نسبت به دانش می دانند. فقدان دانش و عدم انگیزه برای کسب دانش از موانع اصلی فرایند آموزشی است. بنابراین ، معلمان مجبور نیستند با خاکی که آماده کاشت بذر دانش است ، روبرو شوند ، بلکه باید با خاکی روبرو شوند که نسبت به یادگیری دانش واکنش منفی نشان دهد.
فرار کودک ایرانی از مدرسه نمادین و نتیجه فرار از فرهنگ عمومی از “دانش” است. پدیده های آسیب شناختی که پایه های جامعه را سست می کند. پدیده “خائن دانش آموز” چالشی دشوار است که معلمان با آن روبرو هستند. دانش آموزی که مدرسه را محیط مطلوبی نمی داند و نگرش او نسبت به کتاب و کتاب خواندن کمتر مثبت است ، بنابراین آمادگی ورود با نگرانی به فرایند یادگیری را ندارد. دانش آموزان در مقابل یادگیری چالش روزانه معلم است.
ناسازگاری خانه با مدرسه و مدرسه با تغییر فرهنگی جامعه و نهاد آموزشی با دنیای جدید باعث شده است که کودکان آمادگی کمتری برای ورود به فرایند آموزش و یادگیری و عدم دریافت ظرفیت لازم برای مطالعه علمی داشته باشند. بنابراین مشکل آموزش و پرورش بیشتر از قبل مدرسه بر عهده خانواده و نهادهای سیاسی در ایران است. ناکارآمدی نهادهای خانواده و مداخله ایدئولوژیک نهادهای سیاسی در آموزش و پرورش امروزه مهمترین مسائل ایران است.