فرهنگ و هنر

خود زنی سرباز بعثی در جمع اسرای ایرانی

در میان سربازان عراقی ، کسانی را که به سمت من شلیک می کردند می شناختم و تماشا می کردم. می خواهم نفرت خود را نسبت به او نشان دهم.

به گزارش سلام آنلاین. سید جلال الدین علیزاده طباطبایی وی از زندانیان اردوگاه موصل توضیح داد: در اول آگوست 1988 بوی شعله های آتش غروب خورشید جو جبهه را پر کرد. در نتیجه ، وقتی دیدیم ظرفی با سرعت به عقب و جلو حرکت می کند ، بچه ها ماسک و لباس ضد شیمیایی می پوشند. دستانمان را بلند کردیم تا او را با خود ببریم. هنگام عبور وی ، کلاه ایمنی آنها نفوذ عراقی ها را در پشت منطقه عملیاتی نشان می داد.

ما به فرمانده گردان خبر دادیم و با او و گروهی 13 نفره به رودخانه رفتیم. اما در طول مسیر ، درگیری آغاز شد. یکی از عراقی ها به سمت من شلیک کرد و یک گلوله به شانه چپم افتاد. آنجا کاملاً محاصره شدیم. گلوله های ما از بین رفته بود ، راهی دیگر نبود و از اینجا به دنیای اسارت رفتیم. دنیا پر از قساوت و بی رحمی دشمن است.

در حین ضبط اولیه ، دست و چشم همه بسته بود ، اما به دلیل جراحات من ، آنها از بستن دست و چشم خودداری کردند. در میان سربازان عراقی ، کسانی را که به سمت من شلیک کرده اند شناختم و پیگیری کردم. من می خواهم نفرت خود را در برابر او نگه دارم.

یک کامیون IFA وارد شد و 30 نفر از جمله من را تحویل گرفت. هر ایفا دو نگهبان دارد. کسی که به من شلیک کرد ، در آیفون ما قرار می گیرد. وقتی به عراق رسیدیم ، دو نگهبان درب IFA ایستادند و شروع به فریاد زدن و شلیک به هوا کردند. در همین زمان به یک صعود شیب دار رسیده ایم. نگهبان عراقی که مرا زخمی کرد ، دست خود را از IFA انداخت و تا زمانی که آمد تا خط IFA را تصرف کند. ناگهان دست دیگرش با اسلحه به زیر چانه اش آمد و سه گلوله به مغز او اصابت کرد و او را کشت.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا