اخلال از اعتراض جداست. اخلال همیشه مذموم است و نوعی کودتا به نفع دیگران است. کسانی که امنیت را به هم می زنند نمی دانند چه می خواهند. اگر به بیرون وابسته نباشند و هدف مشخصی برای ما داشته باشند، خود آشوب ها آینده خاصی در ذهن ندارند و امیدشان به وعده های دیگران است. در هر صورت اغتشاش و تغذیه یا عدم تغذیه آنها از بیرون موضوعی قابل بررسی است.
اما اعتراضات در دانشگاه یا خیابان ها با احساسات برخی از جوانان که باید دوری کنند، تشدید می شود. من با چند نفر از دوستان صحبت می کنم و آنها آنچه را که من غیر منطقی می دانم به طور خلاصه بیان کنم می گویند. اکثر معترضان به دلایل زیر هستند. می گویند کسانی که عاطفی وارد این عرصه می شوند و مورد آزار دیگران قرار می گیرند به این دلیل است که رابطه ندارند. آنها فکر می کنند اگر اعتراض کنند و دستگیر شوند چیزی برای از دست دادن وجود ندارد زیرا:
- هیچ شغل دولتی و غیردولتی ندارند. بدیهی است که اولین چیزی که جوانان می خواهند شغل است و دولت باید برای همه شغلی اعم از دائمی یا فصلی در نظر بگیرد. شغل مهم ترین نیاز جوانان یک کشور است یا کارگر روزمزد به امید اشتغال و درآمد نیستند.
- آنها پول ندارند. بدیهی است که وقتی جوان بیکار است، پولی ندارد و مطمئناً متاثر می شود و اعتراض می کند. البته کسانی که در صورت اعتراض از پول پدر یا اقوام استفاده می کنند همیشه پشت صحنه هستند.
- بی خانمان هستند. واضح است که چنین افرادی بی خانمان هستند و دولت حداقل مسکن لازم برای تشکیل خانواده را برای این جوانان فراهم نکرده است.
- زن و بچه ندارند. باز هم به دلیل نداشتن کار معقول و پایدار، این جوان ازدواج نکرده و فرزندی ندارد و از این نظر مقید و وابسته نیست و اگر هم داشته باشد آینده ای برای آنها نمی بیند.
- آنها دانشجو نیستند. اکثر این افراد دانشجو نیستند که از ترس کلاس یا اخراج اعتراضی نکنند یا شاید از جایی قول گرفته باشند که این کار را خواهند کرد.
- آنها قصد شرکت در خدمات عمومی را ندارند.
- برعکس، آنچه دارند و می بینند یا می شنوند احتمالاً با تبعیض، رانت جویی، بی عدالتی و رویاها اغراق شده است.
- آنها تفاوت گفتار و عمل برخی مسئولان را می بینند که جای تعجب و گاه ناپسند است.
- آنها وعده های محقق نشده را می بینند که باعث ناامیدی و ناامیدی آنها می شود.
- آنها موانع بوروکراتیکی را می بینند که برای انجام هر کاری باید از آنها عبور کنند.
- مردم چه بی سواد باشند و چه نباشند از کتاب عصبانی هستند و طبیعتاً کتاب نمی خوانند یا کتاب هایی می خوانند که چیزی جز ناامیدی در زندگی آنها ایجاد نمی کند.
- آنها به دلیل تبلیغات نامناسب از صدا و سیما عصبانی هستند یا ممکن است تقصیر رادیو و تلویزیون یا تبلیغات بد باشد.
- آنها هم به دلیل سلایق متفاوت از خانواده جدا شده اند و عموماً آنها را نمی بینند یا اگر ببینند بحثی هم ندارند.
- آنها فقط با جعبه جادویی تلفن های همراه و وسایل مشابه با تبلیغات جعلی و بمب گذاری در تبلیغات و اغلب بدون سند آشتی دارند. تازه اگر با آموزش بد در انواع دروس مختلف همراه نباشد.
پس تنها چیزی که می ماند جوانی و احساسات و آرزوهای محقق نشده است. البته از این نکته غافل شویم که بسیاری از جوانان ما زیر بار هیچ شغلی نیستند و در صورت داشتن درآمد خود را بیکار معرفی می کنند.
در این شرایط چه کسی مقصر است؟
این مسائل فقط مربوط به دولت فعلی نیست. این مشکلات و فرآیندهای آن در اکثر دولت ها وجود دارد و اینکه چرا جدی تر است، گاهی نیاز به نظارت و تحقیق دارد و نیاز به کار مشترک دارد. بدیهی است که این فقط یک نهاد نیست که مسئول حل این مسائل است، اگرچه رئیس جمهور به عنوان یک میانجی اغلب مورد سوال قرار می گیرد. بنابراین، بررسی عملکرد مهم ترین وظایف ضروری است:
بهبود شرایط اقتصادی و به ویژه تقویت پول ملی.
تمرکز هر سازمان بر وظایف به روز شده خود؛
هماهنگی کامل درونی و بیرونی نهادها و سازمانها با هم در انجام کار.
آمار دقیق، دقیق و به روز در همه زمینه ها.
6565