بین الملل

«آگنیتاژ» و سراب مهاجرتی موهوم

همزمان با چهل و یکمین جشنواره فجر؛

«آگنیتاژ» موقعیتی فرضی است که در ذهن مردم می خواهند فرار کنند و به آرمان شهر برسند. اما نمی دانند که نمی توانند از خود فرار کنند و رویای دستیابی به هویتی دیگر با فرار از گذشته چیزی جز معجزه نیست.

به گزارش خبرنگار تئاتر آنا، اجرای نمایش «آگنیتاژ» به نویسندگی رسول حق جو و کارگردانی حسین کارگر شب گذشته در دو قسمت در تالار چهارصدی مجموعه تئاتر شهر از مخاطبان برگزار شد. این اولین حضور این کارگردان جوان در جشنواره جهانی فجر است که تماشاگران را واقعا مجذوب خود کرد. این کارگردان که اجرای خود را از ماهشهر به تماشاخانه فجر آورده است، در نمایش های «جهنم سکوت» و «درخت سیب گناهی ندارد» بازی کرده است.

داستان از این قرار است که دیوید خانه پدرش را رهن می کند و با پذیرش و مهاجرت به منطقه مورد نظر خود که به آن اگنیتاژ نیز می گویند، برای تحقق آرزوی خود به مکانی ناشناخته سفر می کند. دیوید فرزندخوانده یک خانواده چهار نفره بود و پدر و مادرش او را بسیار دوست داشتند، اما او آنها را ناامید کرد و به اردویی رفت که منتظر مسابقه موسیقی و پذیرش بود. یکی که به قول خودش. تمام آرزوهای او برآورده شد.

در کنار دیوید جورج بود که می خواست از گذشته خود فرار کند و به آگنیتاژ برود. جورج و مایکل نام های خارجی جعلی خود را برای خود تغییر داده اند، بنابراین زندگی آنها با این تغییر نام تغییر خواهد کرد. در همین حین، خواهر دیوید به کمپ می آید و معادله زندگی آنها را به هم می زند و این خواهر دیوید است که می خواهد دیوید را با خود به خانه ببرد یا از او انتقام گذشته ای را بگیرد که پدر و مادرشان را نابود کرده است. او به هدفش می رسد، اما هدفی غیر از نابودی برای کسی است.

Agnitage یک سریال ماجراجویی جذاب است که از ابتدا تا انتها مخاطبان را درگیر خود می کند. انسان دغدغه اصلی این نمایش است، مردی که می خواهد از گذشته خود خلاص شود زیرا فکر می کند می تواند در جای دیگری هویت بهتری پیدا کند، اما وسواس او اشتباه است و نه تنها پل پشت سرش را خراب می کند. هیچ آینده ای در انتظار او نیست.

تماشاگران با دیدن این نمایش یاد اردوگاه هایی مانند مانوس می افتند که مهاجران در آن زندگی سختی داشتند و در نهایت به جایی نرسیدند.

در این نمایش، دیوید تا سرحد آرامش والدین و خواهرش را نادیده می گیرد، حتی پس از مرگ پدرش، باز هم تصمیم می گیرد که برنگردد زیرا فکر می کند حضور او تاثیری بر مادر و خواهرش نخواهد داشت، اما در واقع آنها دوست دارند که او می خواهد او به نزد او برگرد، هر چند او خانه خود را از دست داده است. داریا، خواهر دیوید نیز به دلیل از دست دادن والدین پیرش مجروح شد و برادرش او را رها کرد، بنابراین تصمیم گرفت انتقام بگیرد و جورج مرد ساده ای بود که به راحتی می توانست خیانت کند. نوشته داریا و او دوستی است که می داند به خاطر آخرین عشق به دوستان خیانت نکند، او هم شکست خورده است و همه این افراد و خانواده شکست می خورند.

قسمت جالب برنامه، تزیین و چرخش جذاب خانه در همین کمپ است که به زیبایی هر گوشه آن و البته با چرخش این دکوراسیون روی صحنه ساخته شده است.بخش های مختلف زندگی. زوایای این شخصیت ها مشخص می شود. حتی این لوازم خانگی هم نشانه های رفتن و نماندن، نشانه های سفر، مهاجرت، مثل میز و صندلی که همگی چمدان هستند و همه وسایلی هستند که نشان از بی ثباتی دارند و نشان می دهند که طراحان برایشان کار می کنند. بزرگتر از جشنواره فکر کردم.

سایه ها، سایه های نور و عناصر صحنه مه در خدمت نمایش هستند و ناپایداری، تاریکی و آینده نامعلوم داستان را آشکار می کنند.

یکی دیگر از نکات مثبت نمایش وجود تراکت در کار است که برای یک نمایش عادی به نظر می رسد اما در کار جشنواره با وجود قیمت کاغذ هیچ گروهی در حال انتشار تراکت ها دیده نمی شود. در حال حاضر اوج گرفته اما تیم برای این کار وقت دارد و باعث شده تا مخاطب بیشتر به عوامل اجرایی کار فکر کند که نشان از سخت کوشی و فداکاری تیم است. آگهی های شغلی نیز خلاقانه هستند، در واقع یک بلیط یک طرفه به مقصدی نامعلوم با قرار دادن بازیگران برنامه روی آن.

اگنیتاژ برگزیده جشنواره تئاتر منطقه دو بوشهر با کسب رتبه دوم طراحی تراکت، طراحی صحنه، اجرای مرد و زن، رتبه اول فیلمنامه نویسی و رتبه دوم کارگردانی شد. موسی رضازاده، مژده خیاط و عبدالرضا نصاری بازیگران این اثر هستند.

در نهایت، آگنیتیج مکانی خیالی است که همه ما از کودکی تا بزرگسالی در آن در ذهن خود ایجاد می کنیم و سعی می کنیم چیزی باشیم که نیستیم، اما تلاش درستی برای رسیدن به اهداف و رویاهای خود انجام نمی دهیم. رویاهایی که می خواهیم به آنها برسیم، تلاش می کنیم. بیهوده است، اما واقعیت زندگی خود را نادیده می گیریم و سعی می کنیم از هویت و محتوای خود فرار کنیم در حالی که گریزی از آن وجود ندارد و اگر اتفاقی خارج از زندگی ما افتاد، ابتدا باید آن را شروع کنیم. از درون.

انتهای پیام/

دکمه بازگشت به بالا