اما با یادآوری سادگی ، پاکی ، پاکی و خدمات ارزشمند وی به م believersمنان ، علما و همراهان صحیف و کلام بیش از نیم قرن ، و دستگیری فقرا و یتیمان و هموطنانم ، چنین نمی کنم. فراموش می کند
“صیاد حسین صافی” معروف به “حاجی آقا حسین” یکی از قدیمی ترین کتابفروشی های شهر کام است که حدود 75 سال قدمت دارد.
هیچ وقت صداقت و پاکی ، قناعت و سادگی ، چهره باز و لب های خندانش را فراموش نمی کنم. هرگاه او را می دیدم ، پیش از او خوشی های شادی دنیوی و شادی های بهشت را می خواندم.
حاج آقا حسین ما ، زندگی ساده و زندگی ناپسند از واژن او آشکار می شود. او به دنبال استخدام یا نام جوی نیست …
جغرافیای آن کتابفروشی قدیمی و عتیقه ای است که از پدرش به ارث رسیده است ، در اطراف حرم مطهر و در کنار مسجد محاسن عسگری (S) واقع شده و به عنوان مغازه شناخته می شود. کتابها بدون هیچ گونه علامت.
کتابفروشی او پر از کتاب است که مساحت آن بیش از 5 متر نیست و به سختی می تواند برای تحویل کتاب به مشتریانش حرکت کند. این جغرافیا فقط به خانه های یتیمان و فقرا می رسد. عمده فعالیتهای فوق برنامه وی در انجمن رفع فقر و انجمن مراقبت و نظارت بر یتیمان بود که هر دو در سال 1348 توسط آیت الله حاجی سک مرتضی هاری تأسیس شد و وی در حال فعالیت بود. در “صندوق اعتباری علوی”. و از این طریق او سر تا پا نمی داند. خانه او همچنین به مرکز کمک و خیریه تبدیل شد و همسر افتخاری او یاور او بود.
حسین آقا به تعهدات دینی خود پایبند است. به محض شنیدن فریاد “الله اکبر” ، پرده هایی روی ویترین مغازه ها و غرفه های کتابفروشی ها نصب کرد ، نه برای محافظت از کتاب ها. تعطیلی موقت برای شرکت در نماز مسجد
الصلاةالصلاة پاسخ روشن او به موکلش این است که وقت نماز است و در حال حاضر هیچ درخواستی را نمی پذیرد.
گفته می شود که یکی از دوستان به او گفته است مغازه ای که اینطور رفتی می تواند دزد کتاب باشد و او با آرامش جواب داد: “اگر دزدی کتاب بخواند ، به او آموزش داده می شود و اگر آن را بفروشد ، باید. او به آن نیاز داشت و فروش آن یک مشکل کوچک را برای او حل می کرد و من در هر دو مورد آن را حل کردم.
او قوی ترین دوست بی وفایی و عفاف البعث (س) بود. وی در مراسم اعزام و عزاداری عبدالله الحسین به صورت ناشناس خدمت کرد. در ایام فاطمیه ، او در مراسم عزاداری که در خانه برادرش ، دوست قدیمی من ، عزید محمد برگزار شد ، برای خدمت به عزاداران به تهران می آمد و ما مدتهاست در دیدار یکدیگر موفق بوده ایم. از کوم و یکدیگر را در آغوش بگیرید
حاج آقا حسین خودش است و هیچ وقت رنگش را تغییر نمی دهد مگر رنگ موهایش که سفید می شود! او با اندامی لاغر و چهره ای دردناک اما خندان ، برای دفاع از ارزشها و اعتقادات خود بسیار تلاش کرد. او یکی از اولین مبارزان بود. این کتابفروشی خانوادگی مرکز انقلاب شد. من هرگز فراموش نمی کنم که در سطح سرکوب ، اظهارات سیاسی و مخالفت با رژیم گذشته و بیانیه های انقلابی به عنوان “آتن”! او با زیرکی کتابها را کنار می گذارد و با دقت به مشتریانش می دهد.
چنین صحنه هایی اغلب مرا به یاد انقلاب ساده و مردمی جنبش های آزادیخواهی مانند الجزایر می اندازد ، این که چگونه این افراد نقش اساسی در ارائه اطلاعات داشتند.
او یک حرفه ای ساده بود و نه تنها در زندگی شخصی اش ، بلکه به همه توصیه می کرد که صرفه جویی ، صرفه جویی و اجتناب از افراط و تفریط را داشته باشند. وسیله نقلیه او دوچرخه است و همیشه دوچرخه سواری می کند. وی پس از سرقت موتور بنزینی خود ، سه دهه دوچرخه سوار بر کیسه دوچرخه مستعمل شد تا علاوه بر کسب سود ، از “محوطه” برای فعالیتهای خیریه خود استفاده کند و در نهایت به مرد فقیری که در انتظار او بود کمک کند. او در 8 ژوئیه امسال تصادف کرد و پس از حدود دو ماه رنج ، جان سپرد. روحش شاد.