آدرس اشتباهی؛ آقازاده خوب، آقازاده بد

آدرس اشتباهی؛ آقازاده خوب، آقازاده بد

اما هر دو طرف یک چیز مشترک دارند. رفقای دیروز ، که امروز مسیرشان پس از بازگشت از نبرد شکست ، یکی در زیرزمین پیراهنی را بر دوش داشت و روما کاملاً مستقل به نظر می رسید و دیگری پا به عرصه سیاست نهاد و ناراضی بود. آیا معاون رئیس جمهور و وزارت رویای داشتن آن را دارند؟

هر دوی آنها راه های نسل بعدی را دنبال می کنند ، چه پدرانشان از هم جدا شوند ، چه پسران یا به عبارت دیگر ، نوه ها امروز سرنوشت داشته باشند. یکی حاکم عدالت قوی است و دیگری اصرار دارد که از هرگونه قانون و مقررات اجتناب کند تا آنچه را که فکر می کند درست است.

در اینجا مروری بر سریال پخش شده با نام کنجکاو “آزاز” از شبکه خانگی است.

مصنوعات هیولا و خوب و بد در عصری که درام ها و فیلم ها پیچیده تر از این تقسیم بندی ها هستند ، چگونگی پاسخگویی به مخاطب امروز و می تواند آنها را راضی کند ، همچنان یک نکته حیاتی است. اما جای دیگری است.

این همسویی می تواند به درگیری در شرایط عادی دامن بزند ، و ممکن است جذاب و لذت بخش به نظر برسد ، اما هنگام صحبت و میانجیگری ، همتای خارجی و ذهن مخاطب را پیدا کنید – همانطور که سازندگان می خواهند – از آن درست است ، مشکلات بوجود می آیند.

سریال “آقازاده” از مضمون اشتباه خود بیشترین توجه را به خود جلب می کند؛ اگر تعریف کلاسیک را بپذیریم ، مضمون بازتابی سازنده از مضمون اصلی است و وقایع و کنش های شخصیت ها باید موضوع را توصیف و روشن کنند. به جای سریال ، وقتی کار با Agazedes و شیوه زندگی دو گروه با مسیرهای مختلف مقایسه می شود ، علت به سطح خطای فردی و بومی تقلیل می یابد و هیچ انتقادی نسبت به ساختاری وجود ندارد که بتواند با آن وجود داشته باشد. و نقاط ضعف و معایب آن. برای فراهم کردن زمینه ای برای برخی کارها هنوز انجام نشده است. حامد آقازاده ، حاکم عدالت ، بیشتر از همه نگران این واقعیت بود که مردم همه آقازاده ها را با یک چشم می بینند و هیچ تفاوتی با او و مخالفانش ندارند. آنچه که منجر به همه این داستان ها و درگیری ها تا پایان نمی شود به دلیل همین موضوع اشتباه است. در آخرین بخش مقبره Nimibara ، هاجیرزا (پدر حامد آگازاد کوک) برای شریک زندگی سابق خود ، امی باریا (پدر نگهبان / آزازاد دبر) ، بر داستان های مختلفی که ممکن است به داستان مربوط شوند تأکید می کند. این یک داستان شخصی را روایت می کند. که در واقع نشان دهنده مضمون سریال است: “اما من این یکی را می شناسم”؛ یک چیز که واقعاً یک پاشنه اکریلیک سریال است.

توجه به این موضوع در موضوع این مجموعه به دور از نظر سازندگان است که نجیب زادگان ، مهم نیست در خانواده چه بزرگ شده باشند ، آنها از ساختار درست عقب هستند و آن این است در شرایطی برابر با همه شهروندان ، در تلاش برای دستیابی به فرصت ها باشید. هیچ تقاطعی را نمی توان بدون چراغ راهنمایی نگه داشت و بر اساس ویژگی های مردم حلا و حرم انتظار ترافیک روان و احترام به مسیر درست را داشت. در دنیای پیچیده کار و روابط اخلاقی امروز ، هیچ ساختار مناسب و شفافی که باعث ایجاد شهروندان خوب شود ، و هیچ اشراف و اشراف خوبی در ساختارهای غلط و مات فاسد یا فاسد وجود ندارد. ذهن الگوی سوم دارد.

عجیب است که جامعه و وقایع تاریخی به قدری از سازندگان سریال فاصله گرفته اند که حداقل در دهه های اخیر بسیاری از بینندگان فرصت ها و امکانات موجود را در دست خود دیده اند. این دو بزرگوار و پدرشان با هم دست دادند و دوباره چرخش روی همان پاشنه پا را انجام دادند.

مجموعه آژاکس با داشتن روایتی جالب و دقیق همراه با آسیب شناسی ، نهایت توانایی را دارد تا به مخاطب و شخصیت ها بفهماند که چرا اینجا هستیم فرصتی به دلیل موضوع غلط از بین می رود.

فیلم ها و دنباله ها پر از ماجراهای پشت صحنه ، سیاست ، پوشش و فساد مالی و اخلاقی قدرتمندترین افراد جهان است که همیشه مخاطبان را جذب و سرگرم می کند ، اما صادق باشید. اگرچه ما از مضمون سریال چشم پوشی می کنیم. در سیستم تولید فیلم و تلویزیون ، هیچ شفافیتی از دستمزد و روش های مالیاتی تا تأمین مالی و دسترسی به آنها وجود ندارد ، اما درعوض در این مناطق ابهام و س questionsال و کلمات وجود دارد. و شایعات و شایعات. آیا می توان از مخاطبان انتظار داشت که چالش فساد را جدی بگیرند و خواستار شفافیت شوند؟

5757

دکمه بازگشت به بالا