صادق حیدرخانی یکی از مدافعان برجای مانده از حماسه سوسنگرد است. وی پس از 40 سال از هنرمندان خواست قهرمانانه مبارزه را توسط کسانی که برای حفاظت از شهر توافقنامه شهادت را انجام داده اند ، نشان دهند.
هنر ابزاری است که هر تمدن یا جامعه برای خلق ارزش ها و قهرمانی های خود از آن استفاده می کند. فیلم ها ، نمایش ها ، موسیقی ، شعر و کتاب نوعی هنر هستند که توانایی غیرفعال کردن مسائل مربوط به هشت سال حفاظت مقدس را دارند.
مقاومت قهرمانانه مدافعان در داخل ساندرلند بخشی از جلوه ای چند وجهی از جنگ عراق و ایران است که ناگفته مانده است.
صدام حسین هانی در مصاحبه با سلام آنلاین به مناسبت سالگرد عدم موفقیت در محاصره سوسن و تحقق دستور امام خمی برای آزادسازی این شهر ، گفت: محافظت محض را نشان می دهد که هنوز هیچ هنرمندی به آن پرداخته است. قهرمانی در مقاومت مدافعان در داخل سوزان گد و فداکاری نیروهایی که برای آزادی آن تلاش کردند ، با مشکلات جدید و جدیدی روبرو هستیم که باید برای تاریخ توصیف کنیم.
وی گفت: “من به عنوان فرمانده كل گارد ساندرلند می خواهم به همه هنرمندان اعم از نویسنده یا فیلمساز اعلام كنم كه آمادگی دارم در مورد آنچه اتفاق افتاده است جزئیات كامل بدهم.” در طی چند روز از قهرمانی افرادی که پیمان ترور را در کلیسای SubGenius بستند ، اتفاق افتاد. امیدوارم این عزیزان به کمک ما بیایند تا بتوانیم قسمت ناگفته این مجموعه جنگ را بسازیم.
صدر الهادی آرخانی بازمانده یک مبارزه نابرابر است که به همراه حدود 300 نفر از همرزمانش در سوسن گادمیس برای مقابله با دشمن کشته شد و تا آخرین لحظه در شهر ماند. 200 نفر در جنگ و فرار در شهر کشته شدند. هشتاد مدافع به شدت زخمی شدند و 20 نفر از آنها تا آخرین لحظه نبرد نابرابر با تانک ها و مهمات زنده دشمن ایستادند. به گفته وی ، “علیزالالی” ستون مبارزه ذهنی و جنگنده مبارزان در سوسن است.
صادق حیدرخانی کیست؟
در کارنامه مجاهدین “سردار صادق حیدرخانی” ما با انواع مواضع و مسئولیت ها روبرو هستیم. وی با آغاز جنگ عراق و ایران در تاریخ 26 اکتبر 1959 ، نامه استعفا را به ابو غریب فرمانده سپاه تحویل داد و سپس به تنهایی به آوازار رفت. در آنجا او به عنوان افسر عملیات و فرمانده عملیات “سوزان گاد اوریس” شد. در “عملیات برای شکست سوزان گاد محاصره” او به مدافعان شهر دستور داد.
تأسیس “مرکز عملیات جنگ IIGCC” با شرکت در دوره “داووس” (آموزش عالی و کارکنان). رئیس م theسسه مطالعات استراتژیک و سازمان تحقیقات و تحقیقات جنگ و انتشار اولین مجله علمی سرکوب باسک قسمت دیگری از اقدامات صدام حسین ارخانی بود.
ما هر چهارشنبه به حاجیداداکامی گزارش می دهیم.
حیدرخانی حضور نیروهای تبریز در سوسنگرد به فرماندهی شهید علی جلایی را چنین توصیف می کند: رسماً در اواسط آنلاین سال 1359 فرماندهی عملیات محور به من سپرده شد. در آن زمان ، فرد شهید برای چند دقیقه فرمانده سپاه قند بود. ما در دفاع از دهلاویه ، هویزه ، حمیدیه و کرخه نور مستقر شدیم. قبل از حضور وی ، شهر به تصرف دشمن درآمد و یک فرمانده سپاه در آنجا ترور شد.
ما چهارشنبه هر هفته در پایگاه کسانی که منتظر شهادت هستند (افسران گلف) با افسران هر محور عملیاتی ملاقات می کنیم. من به عنوان نماینده محور حضور داشتم. فرمانده سدار رشید فرمانده عملیات های محور و آقای صدرا رحیماسوی فرمانده محور آوا-آدادان هستند.
نیروهای تبریز در خط مقدم دهلاویه ایستاده اند
ما در اطراف سوسنگاد ضد حمله به دشمن آغاز کردیم. در اوایل نوامبر 1980 ، آنها از آوازا با من تماس گرفتند و به من اطلاع دادند. برخی از نیروهای تبریزی قرار است به شما مراجعه کنند ، لطفا آنها را تحویل دهید. از اتوبوس های تاپسی دو اتوبوس آمد. شهید دادمان که وزیر راه و ترابری نیز بود ، در آن زمان مسئولیت سپاه تبریز را بر عهده داشت. او به من آمد و قدرت من را تحویل داد. یک جوان همراه آنها بود که گفت: “او علیزال لالی است. “آنها فرماندهی این نیروها را بر عهده دارند.” ما خود را به یکدیگر معرفی می کنیم. ما به دلیل اهمیت محور خط مقدم دلاور ، آلیسلا و نیروهایش را در آنجا سازمان دادیم.
هر روز یا هر روز علیه نیروها قیام می کردم و از علیزالا در مورد آخرین وضعیت دشمن اطلاعات می گرفتم تا آنها را به آوازار بفرستم. حوالی 20 اکتبر حمله دشمن در منطقه شدت گرفت. این شهر از طرف تانک زیر آتش مستقیم قرار داشت و محور حمل و نقل به سوشی زیر آتش شدید دشمن قرار داشت. در خیابان ها نیز به سمت اتومبیل های مردم تیراندازی شد. من و آلیسا لالی بی سیم متصل شدیم. او مرتباً وضعیت دشمن ، تعداد شهدا و مجروحان را به من گزارش می داد.
شهر محاصره شد و علیالالی زمام امور را در دست گرفت.
بیست و دوم ابان 1359 بود که دشمن به سمت مسیر مواصلاتی حمیدیه سوسنگرد پیشروی کرد. معامله گران تقریباً غیرممکن هستند. این جاده کاملاً در اشغال دشمن است و از آن زمان ما در محاصره کامل دشمن هستیم. برای اینکه بتوانم رویکرد خوبی برای مقابله با دشمن فراهم کنم ، به آلیشیا رفتم و هر دو تصمیم گرفتیم تمام نیروهای خود را به سوسنا بیاوریم و در دیوار بزرگ سوزان جمع شویم. در همان روزی که از آخرین فرصت استفاده کردیم ، آخرین گزارش در مورد نیروهای عراقی را به حاجیداد کرمیری گزارش کردم و از آنها خواستم کاری انجام دهند. علی جیلی ، یکی از فرماندهان ژاندارمری ، ممکن است با Aya Pola La Madina ، که نماز جمعه در Tapris را رهبری می کرد ، در تماس بوده است. علی اوضاع شهر و رزمندگان را برای آنها شرح داد و اعلام کمک کرد.
مسجد جامع شوشن آباد نیز به عنوان مقر آن تعیین شده است. حدود 300 تا 320 نیرو از استانهای مختلف مانند آذربایجان ، اصفهان ، فاس ، کراسان و تهران در این شهر حضور دارند. اما نسبت قدرت کازون ، مساد و تپسی از سایر جنگنده ها بیشتر است. قاتلان چند دقیقه بعد شهر را ترک کردند و در واقع علاوه بر نظارت بر عملیات سپاه در سوسنگرد ، من مسئولیت سپاه و نیروها را نیز بر عهده داشتم ، بنابراین از علی علی خواستم تا نیرو را به عنوان معاون رئیس سازمان دهد. من دادن.
ما شهر را از شمال و جنوب از راهی که شهر را به دو قسمت تقسیم می کند تقسیم می کنیم. من مسئول شمال بودم و علیزالالی جنوب را به دست گرفت. به همراه علی در 23 آبین خطاب به مدافعان شهر صحبت کردیم و قرارداد شهادت امضا کردیم. ما نیروها را در شهر به 9 گروه تقسیم کردیم و همه چیز را که در محل خود داشتیم با مواد غذایی و تجهیزات حفاظتی تقسیم کردیم. مدافعان در اطراف شهرها و محله هایی که نیاز به کمک دارند ایستاده اند.
علیسا لالی علی رغم آسیب دیدگی فرمانده شد
آتش سنگین و بی امان دشمن بی خانمان ها را ایستاده و جاده پر از گلوله و خمپاره شد. اکنون شهر ویران شده است. در همان روز ، 14 نوامبر ، من و علی ژلی با هم با موتور سیکلت به شهر سفر کردیم تا ارتباط خود را با نیروها حفظ کنیم. تجهیزات ما محدود بود و به دلیل محاصره کامل شهر ، باتری های بی سیم تمام شد. گفته می شود آخرین وضعیت این شهر با نیروهای متقابل روبرو است. به یکی از تیم ها رفتیم. دشمن همه آنها را کشت. ما در حمله آنها گرفتار شدیم. گلوله های زیادی روی ما افتاد. این خواست خداست که هیچ گلوله ای به ما اصابت نکند ، حتی اگر لباس های ما سوراخ شده باشد. از شرایط دور شدیم و به ورزشگاه سوسنگرد نزدیک شدیم. ناگهان یک گلوله در کنار ما به زمین برخورد کرد و من و علیزالا با مسلسل به زمین برخورد کردیم.
آوار کوچک روی سرمان افتاد. سرم آسیب دیده بود و یک تکه بزرگ پایم را شکست. خونریزی شدیدی دارم علی از من بهتر نیست. او پاهای من را در پارچه یا باند پیچید تا خونریزی کم شود. دستگاه موجود است او پشت فرمان نشسته بود و من او را رها کردم. متوجه زخم بر روی ستون فقرات و خون از زیر لباسش شدم. لباس را به مشت فشار دادم و به زخمش فشار دادم تا خونریزی اش متوقف شود. به مسجد می رسیم. به این معنا که ما پزشک یا پزشک نداریم ، بنابراین آنها با ابتدایی ترین تجهیزات از من و علی مراقبت می کنند. نجاتگران پشت علی را هل دادند. از آن روز به بعد ، علی ژلی از همه نیروها دستور گرفت چون من نمی توانستم کاری انجام دهم. از نیروها خواستم چند نگهبان زخمی برای من بیاورند تا بتوانم آخرین گزارش از میدان جنگ را از آنها بگیرم.
آلیسا لالی ستون مبارزه این شهر شد
من شهادت می دهم که علیزالالی ، با تعداد مصدومیتش ، از 23 تا 26 آبان حتی یک ساعت مرخصی نگرفت. او همیشه نیروهای شورشی را انتخاب می کرد. علیالالی به ستون چادر در شهر تبدیل شده است. او همه مسئولیت ها را دارد. وقایع و حماسه های این سه روز چنان غلیظ و خوشمزه است که باید از شجاعت علیزالا صحبت کرد. رزمندگان ما در خانه ای که گلوله ها به دشمن اصابت می کردند هنگام حمله به تانک های دشمن ایستاده بودند. 200 رزمنده کشته ، 80 نفر زخمی شدند و تنها 20 نفر توانستند با دشمن بجنگند.
هیچ چیز به جز شجاعت ، رشادت ، ایمان به خدا و فرمان شهید جلایی نمی تواند ما را در برابر مسلح ترین مردم عراق بایستد. اسلحه های مدافعان “Bruno” و “J.3” است. ما خمپاره و اسلحه “HC” نداریم.
صدای زنجیرهای تانک دشمن را شنیدم
دشمن آنقدر به مسجد نزدیک است که به وضوح می توان زنجیر تانک های آنها را شنید. علی جیلی فرمانده شهری است که دشمنان در مسیر آن نفوذ کرده اند و با حرکت مدافعان با تیراندازی تانک ها ، تانک ها و آرپی جی مورد حمله قرار می گیرند. مبارزه و فرماندهی علی جیلی با آن شرایط باعث شد که توانایی مدافع در برابر بسیاری از نیروهای دشمن دو برابر شود.
روابط بین سرنوشت علیزالالی و فرعی در مورد تاریخ امام (ره)
همچنین لازم به ذکر است که رابطه علی تتالای با شکنجه مدنی که برای شما گفتم باعث شد که او نزد امام کمینی (ره) برود و وضعیت مدافع سوسن گاد را برای امام توضیح دهد. پس از آن ، امام پیامی تاریخی در مورد شکست در محاصره سوسن صادر کردند. در اینجا همچنین باید در مورد نقشهای موثر ایاپولا لا خامنه ای ، شهید چران و شهید خواج داوود کریمی صحبت کنیم. آنها خستگی ناپذیر تلاش کردند تا نیروها برای کمک به شما در دفاع و شکستن محاصره شهر به شما کمک کنند. آیت الله خامنه ای و شهید چمران نامه ای را در مقر جنگ نامنظم خواستار اعزام تیپ 2 تیپ 92 شدند و شهید داوود کریمی گفت: “ما حتی یک پاسدار در اهواز آماده کرده ایم تا به شما کمک کند. “
انتهای پیام