چرا در ایران از مارکز استقبال شد؟

چرا در ایران از مارکز استقبال شد؟

کاوه میرعباسی داستان سرایی مارکز را دلیل استقبال از او می داند و اسدال امرایی نیز شیوه اصیل مارکز را دلیلی بر جذابیت او می داند.

به گزارش سلام آنلاین، 10 سال از سکوت ابدی «گابریل گارسیا مارکز» چهره سرشناسی که با رئالیسم جادویی جایگاه خود را در ادبیات جهان تثبیت کرد، می گذرد.

مارکز که یکی از مشهورترین نویسندگان آمریکای لاتین به شمار می رود، در 6 مارس 1927 در آرکاتای کلمبیا به دنیا آمد. بلافاصله پس از تولد والدینش به Barranquilla نقل مکان کردند و گابو کوچک را نزد پدربزرگ و مادربزرگش ترک کردند. دیدگاه های سیاسی و ایدئولوژی مارکز تا حد زیادی تحت تأثیر پدربزرگش، سرهنگ بازنشسته بود. پدربزرگش درگیر جنگ هزاره بود و برای نوه اش داستان سختی های جنگ و دلاوری های او را تعریف می کرد. مارکس از این داستان ها به عنوان اساس آثار ادبی خود الهام گرفت. او در مصاحبه ای گفته بود که از بدو تولد و از زمانی که می توانست حرف بزند، این چیزها را به خاطر می آورد و بازگو می کند. رفتار سختگیرانه مادربزرگ تأثیر عمیقی بر رمان «صد سال تنهایی» مارکز گذاشت.

گابریل گارسیا مارکز، معروف به گابو، در دوران تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه ملی کلمبیا، به شدت درگیر روزنامه نگاری شد. نویسنده اولین داستان خود را در سال 1947 در روزنامه “ال اسپکتادور” منتشر کرد.

گابریل گارسیا مارکز سپس هفت سال را تحت تأثیر نویسندگانی مانند ویلیام فاکنر و ویرجینیا وولف صرف نوشتن اولین داستان کوتاه خود کرد. «طوفان برگ» سرانجام در سال 1955 منتشر شد و سپس اثر او «صد سال تنهایی» در سال 1967 روانه بازار کتاب شد.

مارکز در طول زندگی خود به نوشتن ادامه داد و آثاری مانند “سقوط پدرسالار” (1975) و “عشق سال های وبا” (1985) که معروف ترین رمان های او هستند را تولید کرد.

او پس از 12 سال مبارزه با این بیماری در 17 آوریل (28 آوریل 2014) درگذشت.

بهمن فرزانه در سال 1354 مارکس را با ترجمه «صد سال تنهایی» به خوانندگان کتاب های ایرانی معرفی کرد. این کتاب با استقبال خوبی روبرو شد و نویسندگان آن در ایران بسیار محبوب شدند. دلایل استقبال از مارکس را با مترجم او در میان گذاشته ایم که در ادامه می خوانید:

مارکز خواننده سختی نیست.

کاوه میرعباسیاین مترجم با تاکید بر اینکه مارکس نویسنده سخت خوانی نیست، به سلام آنلاین گفت: من نمی گویم مارکس به راحتی می نویسد، اما قطعا او به دلایل مختلف نویسنده سختی نیست. گفتار مارکز یک ضرب المثل خاص است. ولی او قصه گو است و به خاطر قصه گو و قصه گو بودنش مخاطب را جذب می کند.

وی ادامه داد: وقتی می گوییم نویسنده ای سخت خوان است، نویسنده ای مثل ناباکوف را تصور کنید که واقعاً بازی با کلمات عجیبی دارد یا جویس که نویسنده ای سخت خوان است یا حتی پروست که به خاطر او می تواند برای خیلی ها خسته کننده باشد توطئه ها و رویدادها؛ اما کتابی مثل «صد سال تنهایی» را در نظر بگیرید که خواندنش اصلاً سخت نیست، با تخیل و ماجراجویی و اتفاقات بزرگ. البته سخنان مارکس یک ضرب المثل روانشناختی است.

وی تاکید کرد که: داستان مارکز سرراست است و مخاطب می تواند با آنها ارتباط برقرار کند. البته این داستانی نیست که مردم بخوانند یا داستان عامه پسندی نیست، بلکه در میان نخبه نویسان است و خواننده مجبور نیست زیاد به خودش فشار بیاورد یا حوصله زیادی از خود نشان دهد. تا بتوانیم داستان را دنبال کنیم. مثلاً خواندن کتاب‌های توماس مان و پروست صبر زیادی می‌طلبد، اما برای مارکس این اتفاق نمی‌افتد، زیرا داستان او کشدار است. به عنوان مثال توماس مان در کتاب «دکتر فاستوس» ده ها صفحه درباره پروانه ها نوشته است که خواندن آن به حوصله زیادی نیاز دارد. بنابراین، مارکس نویسنده طولانی و دشواری نیست، ضرب المثل های خوبی دارد، قطعاً از کلمات زیادی استفاده می کند و چنین دایره واژگان غنی را نمی توان انکار کرد. اما نویسندگان، نویسندگان سخت و کندی نیستند.

کاوه میرعباسی یادداشت: عموم مردم قصه گویی را دوست دارند و مارکز داستان نویس است و خوانندگان می خواهند بدانند چه اتفاقی افتاده و کتاب او شگفت انگیز است. شاید خسته‌کننده‌ترین رمان او «ژنرال در هزارتوی خود» یا دشوارترین رمانش «سقوط پدرسالار» باشد، اما بیشتر رمان‌های او این‌طور نیستند. «صد سال تنهایی» و «عشق سال نو» کار سختی نیست. اما او قطعا یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم و کل ادبیات بود. او نویسنده ای است که دهه ها و شاید قرن ها خوانده می شود.

این مترجم آخرین اثر مارکز با نام «تا اوت» را منتشرنشده در ایران عنوان می کند و می گوید: به دلیل محتوای آن به هیچ وجه قابل چاپ نیست. کتاب کوچک است. به من سپرده شد که آن را ترجمه کنم، اما وقتی کتاب را خواندم، دیدم به دلیل محتوا قابل ترجمه نیست. گاهی اوقات می توان قسمت هایی از کتاب را حذف یا ویرایش کرد، اما این کتاب در اینجا یک مشکل اساسی دارد.

روش های قصه گویی؛ دلایل استقبال از برند

اسدالله امراییاین مترجم به مارکس نیز اشاره می کند: خاستگاه داستان سرایی مارکس نکته ای است که او را نه تنها در ایران – به عنوان بخشی کوچک از خوانندگانش – بلکه در جهان بسیار محبوب می کند.

وی افزود: مشکل مارکز در خواندن بیشتر به دلیل نوع روایت، نوع نقطه گذاری و جملات طولانی او است. اما در عین حال تصاویر زیبایی خلق می کند و در مقابل خوانندگان قرار می دهد. برای لحظه ای می توانی چشمانت را ببندی و بارانی از گل های زرد را ببینی. او برای کودکان نیز داستان می نوشت، اما متأسفانه برخی مترجمان فکر می کردند که نباید برای کودکان بنویسد و عبارت «قصه برای کودکان» را حذف کردند. «پیرمردی با بال‌های بسیار بزرگ» داستانی است که مارکز برای کودکان نوشته و در ابتدای داستان می‌گوید آن را برای کودکان نوشته است، اما به نظر می‌رسد برخی مترجمان آن را دلسردی برای نویسنده می‌دانند و آن را بیرون می‌آورند. .

امرایی درباره پیش بینی میزان خواندن کتاب مارکس توسط نسل جدید گفت: «بیایید به فردا فکر کنیم. اما مطمئناً وقتی بعد از صدها سال بتوانیم با شکسپیر ارتباط برقرار کنیم، نسل بعدی نیز می‌تواند با آثار گذشته ارتباط برقرار کند و این امر غیرعادی نیست. باید دید که خواندن در آینده چگونه خواهد بود. اما آنچه مسلم است این است که چون ادبیات با روح و قلب همه نسل ها ارتباط دارد، می توان چیز جدیدی را در داستان یافت.

انتهای پیام/

دکمه بازگشت به بالا