قلم‌فروشی که اهل کلک نبود

نام او برای بسیاری یادآور خاطرات شیرین دوران مدرسه و اشتیاق او به نویسندگی است زیرا نامش با «قلم» گره خورده است. یک قلم فروش به گفته همکارانش دروغگو نبوده و همین شخصیت باعث شهرت او نیز شده است.

قلم فروش غیر طنز

سلام آنلاین پلاس: این روزها اگر قبل از رسیدن به تقاطع استانبول از یک جاده عمومی عبور کنید، یک پارچه سیاه در گوشه بابی سندز خواهید دید. با توقف در مقابل این بوم مشکی و نگاهی به اطلاعیه های روی آن، نام «علی اصغر لطیفی» را می بینید که خانواده اش خبر درگذشت او را داده اند. مردی که به پدر ایران معروف بود روز جمعه ۱۸ اردیبهشت در سن ۸۳ سالگی درگذشت.

علی اصغر لطیفی از دوران کودکی و در دوران حضور در دماوند و مدرسه ای که پدرش در آن معلم بود به خودکار و لوازم التحریر علاقه داشت. این علاقه تا زمانی که وارد بازار کار شد برای او باقی ماند. در سال 1339 زمانی که در خیابان جمهوری نزدیک سفارت انگلیس شاگرد مداد فروشی و عینک فروشی خودخوانده شد، کم کم توجه خود را به کارفرما معطوف کرد و هر وقت ویترین مغازه را تمیز می کرد، کم کم از تعداد عینک ها کاسته می شد. . و به ویترین ها امضا اضافه کرد و کار مورد استقبال قرار گرفت و در نتیجه امضا و خودنویس تنها اجناس فروخته شده در فروشگاه شد.

علی اصغر لطیفی

یک سال بعد لطیفی مغازه ای خرید و «قلم فروش» شد و اولین مشتریانش شاعران، نویسندگان و روشنفکرانی بودند که اغلب به کافه های کمیاب آن زمان سر می زدند. او اولین فروشنده خودکار و امضا در تهران نبود، اما جزو اولین ها در این کار محسوب می شد و طیف مشتریان مغازه اش بسیار زیاد بود. از کودکان و نوجوانان گرفته تا سیاستمداران، پزشکان، وکلا، نویسندگان، مجموعه داران و هرکسی که در سنت امروزی آنها را “قلم باز” می نامند، او را می شناسند و به یاد می آورند و به او “پدر قلم ایران” داده اند.

به نظر من، او بهترین همکار من است.» «کلاس او را می شناسند. او دروغگو نیست، او تعمیرات را رهبری کرده و بسیاری را رهبری کرده است.»

قلم فروش غیر طنز

علی اصغر لطیفی

وقتی دکتر حسابی مشتری لطیفی شد

در خاطرات منتشر شده لطیفی در مورد دکتر حسابی آمده است: «یک روز در مغازه لطیفی کار می کردم که مردی وارد شد. پس از بررسی خودکارهای موجود در این مرد در مورد خودکارهای مختلف پرسید و با مشاوره تخصصی لطیفی به ایده آل خود رسید. پس از خرید، مرد از من خواست نام او را روی خودکار حک کنم و کلمه دکتر حسابداری را روی آن بنویسم، کاغذ! لطیفی اکنون می داند که مشتری مورد نظر دکتر محمود حسابی پدر ایرانیان فیزیک.

قلم فروش غیر طنز

علی اصغر لطیفی (چپ) و علی دهباشی (راست)

خاطرات لطیفی

علی اکبر جعفر دهباشی (معروف به علی دهباشی) نویسنده و پیشکسوت ادبیات طی سخنانی در مراسمی با عنوان «شب دماوند» که در تاریخ 12 مرداد 1396 در تالار قلم مرکز همایش های کتابخانه ملی برگزار شد، ضمن تجلیل از اصغر لطیفی، به اشتراک گذاشت. خاطراتش از لطیفی است و می گوید: «من با اصغر لطیفی دو رابطه دارم، یکی رابطه شخصی ام با دیگری در حوزه قلم و نویسندگی است؛ در ایران افراد کمی هستند که اهل نوشتن باشند اما این کار را نمی کنند. لطیفی را می شناسم و به آنها خودکار نمی داد، یادم می آید در کلاس پنجم ابتدایی به دست خط علاقه خاصی داشتم و جوهر عمویم برایم هیجان زده بود، پدرم مرا به مغازه لطیفی برد تا برایم خودکار بخرد، اما گفت پسرک است. خیلی جوان بود و خیلی زود بود که قلم داشته باشد روی زمین گریه کردم از مغازه پشت سفارت انگلیس در آن زمان (جموری – خیابان نادری) تا اینکه دلشان شکست و قلم دست نوشته سناتور را به من دادند. که جانم را نجات داد

دهباشی در ادامه خاطره خود می گوید: «او قلمدان پارکر لطیفی را برای بسیاری از نویسندگان، شاعران و پژوهشگران مشهور ساخته است؛ پناهگاهی که اگر یک بار به آنجا نمی رفتیم، اکثر ما احساس می کردیم که از دست رفته است.» آنها نیز در هفته. دفترهایی به یادگاران بسیاری از نویسندگان و شاعران دارد.بسیاری از مردم از جمله مهندسان میرمیران که این بنا (تالار قلم کتابخانه ملی) حاصل خاطره و خاطره «تا آخرین بار با ویلچر پیش او می آمد». روز زندگی او، و از زمانی که Pelikan – نام سازنده لوازم التحریر – باز شد، آنها آخرین اطلاعات را در مورد این برند می‌پرسند.”

قلم فروش غیر طنز

علی اصغر لطیفی

پس از انتشار خبر درگذشت علی اصغر لطیفی، بسیاری از مشتریان مغازه وی خاطرات خود را از لطیفی در شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشتند. علیرضا یکی از مشتریان لطیفی در این زمینه نوشته است: «حدود سه سال پیش برای خرید خودکار به فروشگاه آنها رفتم، با اینکه از آنها خواستم پشت جعبه خودکار را امضا کنند، قبول کنید و بگویید پیرمرد را امضا کنم. «چرا مدادتان را اینقدر بد کردی؟ گفتم یادگاری است؛ در عوض خودکارش را به من داد و گفت: «این یک یادگاری است.» سهراب درباره لطیفی نوشته است: مردی عاقل و مهربان به‌شدت یاد می‌شود. ، اما در عین حال جدی و قادر به کار; با یک کاسه پر از آب و قیچی روی پیشخوان؛ من در 40 سال گذشته مشتری آنها بودم. او با نگاهی به یکی از عینک ها، تاریخچه قلم را برای شما بازگو می کند و هر مشکلی را حل می کند.

انتهای پیام/

دکمه بازگشت به بالا