«عاقلانه با خدا معامله کردم»

«عاقلانه با خدا معامله کردم»

روز گذشته ، در حالی که پیکرهای هفت شهید قهرمانان کانتانتل ، ریزا حاجاززا ، علی عبدی ، محمد باباشی ، حسن رجایی فر ، زاکراشی ، میدینازاری و مجیل سامان در حرم امام رضا (ع) قدم می زدند. آ). زادمهر نیز به عنوان یکی از این حماسه آفرینان شناخته می شود. ما با مادر شهید تماس گرفتیم تا از پسرش که به شهادت رسیده برای ما بگوید.

جواد مولادس ، مادر قاتل گفت: “من چهار پسر دارم ، مامود ، پسر ارشد خانواده و نگهبان.” وی آخرین بار در 4 آوریل 1995 به سوریه اعزام شد و در تاریخ 6 مه 1995 ، تنها روز بعثت پیامبر ، خبر شهادت وی به گوش ما رسید. جسد وی هنوز در منطقه است.

مادر شهید افزود: من کسی هستم که یکی از پسرانم را به شرکت در مبارزه و حفاظت از حرم علی العباس تشویق کردم. خبر شهادت وی را نیز از رسانه ها گرفتم.

وی گفت: “همه در منطقه جنگی ، خانواده های آنها آماده شنیدن خبر مرگ آنها هستند.” از آنجا که می دانستم مارمات کجاست ، وضعیت او و کارهایی که انجام می دهد ، آماده شنیدن خبر مرگ او بودم.

این مادر شهید در مورد چهار سال انتظار برای بازگشت پیکر پسرش می گوید: من صبر نکردم تا بگویم جنازه ممد کی می رسد و کی نمی آید! معامله با خدا چشم انتظار ندارد. منتظر آنچه در راه خدا دادم نبودم.

مادر شهید ولایت پذیری را یکی از بارزترین صفات پسر بزرگ خود می داند و می گوید: “پیروی از یک رهبر برتر برای مارود بسیار مهم است. او حتی در خواست خود برای صحبت با من ، برادرانش و همچنین همسر ، فرزندان و عزیزانش ، به شما دستور داد كه با كوشش از اصول ولایت فقیه كه هیچ كسی به خودش اجازه نمی دهد دفاع كنید. ناگفته نماند از این مقام والا

مادر شهید پس از شنیدن هویت پسرش درباره احساسات خود می گوید: شهادت محمود قطعی است و همیشه احتمال بازگشت پیکر وی وجود دارد. چهار سال برای شهدای ما طول می کشد ، اما گاهی اوقات بیش از 30 سال طول می کشد تا شهدا از مقدسات خود دفاع کنند. دلیل و جلبک به ما می گوید که تسلیم اوامر الهی شویم. دیگران احساس ما را می پرسند و من می گویم که چرا مطیع خدا هستیم.

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا