نه اینکه بندگان خدا نیت بدی داشته باشند، بلکه این لازمه فطرت آنهاست. یا برای این و آن بحران آماده بودند که نمی توانستند این عادت را ترک کنند یا آنقدر غافل بودند که می خواستند ابروی خدا را اصلاح کنند. از طرفی چشمشان کور است، مثال می خواهید؟ تا ماشاالله هر روز وقتی چشمامو باز میکنم فقط تیترها رو نگاه کن تا بفهمی که بحران کار مردان سوفیپ است. اصلاح طلبان و خبرنگارانی را که هنوز زنده اند و نفس می کشند، شفا بده، زیرا اگر این چند روزنامه نگار و اصلاح طلب در میان آنها نباشند، نمی دانند چه کسانی می خواهند بشقاب را بشکنند. طنز مطبوعاتی این است که شما پشت سر افرادی هستید که در عصر ما جدی به نظر می رسند. یعنی هر چقدر طبیعت و ذائقه را امتحان کنند، می بینند که با زور و قدرت مسئولین نمی توانند ذهن را گسترش دهند فعلاً در دسترس نیست. علاوه بر این، موضوع بسیار درهم و برهم است، نمی دانم به کدام یک مراجعه کنید. همین دیروز دو سه بحرانی که باعث بحران شد و در عین حال مسائل کمدی توسط دولتمردان رسیدگی شد. من واقعا حوصله صحبت کردن در مورد همه آنها را ندارم، اما یکی از آنها واقعا عالی است. که داستان کتاب شعر استاد شفیعی کدکنی است. این واقعیتی است که چنین موضوعی می تواند از سوی مسئولان به بحران تبدیل شود و مشارکت همه مردم در این موضوع جای تقدیر و تشکر دارد. کسانی که فکر می کردند مسئولین فعلی می خواهند با ایجاد یا شعله ور کردن ماجرای صادق بوقی، فساد تاریخی دباش چای را تامین مالی کنند، این بندگان خدا را بسیار می دانستند. راهبان برای ایجاد یک بحران به دنیا می آیند و هرکسی که در یک جزیره خالی از سکنه ترک می کند به این کار ادامه خواهد داد.
من در مورد کتاب شعر شفیعی کدکنی صحبت می کنم. برخی از افراد از کتاب او مطلع شده اند، اما این اولین بار است که این اتفاق می افتد. کتب خدا همیشه توسط شخص یا افرادی در وزارت فهیمه ارشاد ارزیابی می شود. از دوران رسانه تا الان! اصلا عجیب نیست. مثل ناصر تقوایی و اصغر فرهادی اگر بخواهند فیلم بسازند باید فیلمنامه شان را برای تایید به وزارت ارشاد بدهند. همچنین شهرام ناظری و حسین علیزاده برای اجرای کنسرت یا انتشار آلبوم خود باید از وزارتخانه مجوز بگیرند. اصلا عجیب نیست. جالب اینجاست که کتاب کدکنی در طول این سال ها هیچ گاه مشکلی برای انتشار نداشته است. من شخصاً دیدم که کتاب چراغ ها و آیینه های استاد را برای ارزیابی به شاعری دادند و او هم نوشت: استاد کوکانی هر چه بنویسد چاپ می شود. در آن زمان، این جور چیزهای ساده در ورود به یک مقام یک عادت طبیعی بود و میگفت: مشکل خاصی نیست، نه، و اجازه میدهیم چند شاعر به کتاب او نگاه کنند و بگوییم عجیب میشود. و مشکلاتی که قابل حل نیست! حالا هر چقدر هم که توضیح دهند مطمئن باشید اوضاع بدتر خواهد شد. عده ای هم هستند که همیشه برای آبروی این دولت مزایده می کنند و فریاد می زنند: ای مردم چرا نشسته اید، سر ادبیات ایران را می گیرند و ممیزی پدر شعر شده و بقیه. چه کسی در این مورد مقصر است؟ مسئولانی که هنوز بلد نیستند اطلاع رسانی کنند. چگونه باید با افراد با فرهنگ صحبت کند؟ چگونه باید کلمات خود را انتخاب کند؟ چگونه گزک نباید در این مورد اهانت کند؟ و چرا به آنها آموزش می دهم؟ شاید این شیوه مدیریت خریدارانی داشته باشد که روز به روز در حال رشد هستند چگونه؟