عمومی

احمد لاینصرِف – سلام آنلاین

به گفته باقر عاقلی، احمدشاه در زمان جنگ و اشغال گندم های خود را فروخت که «مردم ایران در قحطی غوطه ور بودند و عده ای با خون و پوست مردگان امرار معاش می کردند». سلطان احمد شاه به او لقب احمد علاف داده است.

به گزارش سلام آنلاین اعتماد کنید او نوشت: “او به نامردی اش معروف بود و تقریبا همه می دانستند که بی فایده است.” یکی از اشعار معروف ایرج میرزا به این موضوع اشاره دارد.

افکار پادشاهان طبیعت باید فکر کنند

پادشاه ما بزرگ و احمق است

تخت و تاج و همه.

او در یک هتل اروپایی اقامت داشت.

سیر را رها نکنید

این احمد لاینسرف است

به نظر می رسد تا زمانی که پدرش، محمدعلی شاه مخلوع، زنده بود، خود را پادشاه نمی دانست و هر بار که صحبت می کرد، کلمه «باباشاه» را برای اشاره به پدرش به کار می برد. دیری نپایید که مشروطه خواهان – پس از فتح تهران – او را بر تخت سلطنت نشاندند و نایب السلطنه ای برگزیدند تا اینکه به سن مناسبی برای به تخت نشستن رسید. به گفته سید کوداتچی که احمدشاه را به خوبی به یاد می آورد، «دو نیرنگی که او را به سلطنت رساند، تأثیر عمیقی بر او گذاشت: ناصرالملک قراگوزلو (که پس از مرگ عضدالملک نایب السلطنه شد) به او آموخت که توجه نکند. به سخنان هر کسی در حالی که به همه گوش می‌داد.» در نتیجه احمدشاه «پادشاهی متزلزل شد که اعتماد به نفس نداشت».

بعدها متاثر از دشمنی با رضاشاه که جایگزین قاجارها شد- عده‌ای درباره ویژگی‌های مثبت احمدشاه افسانه‌سازی کردند و مخالفت او با قرارداد 1919 را نشانه میهن‌پرستی او تفسیر کردند. اما واژه میهن پرستی برای مردی چون احمدشاه قاجار – و امثال او – به قول کاتوزیان عالی است: «احمدشاه یکی از بی تجربه ترین سیاستمداران کشور است و غالباً به گونه ای خلاصه می شود که به محض این که بار همه را بر دوش می کشد. ممکن است “” او باید آن را ببندد و آن را به هر سمتی منفجر کند.

بعد از جنگ جهانی دوم وقتی تصمیم گرفت به اروپا سفر کند از انگلیسی ها چیزی خواست و آنها فقط بخشی از پیشنهاد او را پذیرفتند. پرسی کاکس سفیر بریتانیا در تهران قبل از سفر به اروپا – و قبل از ماجرای سلطنت بریتانیا و مخالفتش با قرارداد 1919 – به وزارت امور خارجه خود نوشت که “اگر “او پاداشی را که داشت دریافت نمی کرد. ممکن بود تقاضا تغییر کند. ذهن او.”

به گفته باقر عاقلی، احمدشاه در زمان جنگ و اشغال گندم های خود را فروخت که «مردم ایران در قحطی غوطه ور بودند و عده ای با خون و پوست مردگان امرار معاش می کردند». سلطان احمد شاه به او لقب احمد علاف داده است.

در نهایت حتی قبل از اخراج، برای همیشه ایران را ترک کرد و دیگر برنگشت. وی چند سال آخر عمر خود را در اروپا گذراند و امروز در سال 1308 در بیمارستانی در پاریس درگذشت.

انتهای پیام/

دکمه بازگشت به بالا